آرشاآرشا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

آرشا پادشاه زندگی ما

عشقم تولدت مبارک

1390/10/6 18:14
نویسنده : مامان فهیمه
191 بازدید
اشتراک گذاری

 

امشب چه ناز دانه گلی در چمن رسید، گویی بساط عیش مداوم به من رسید

 

نور ستاره ای در شب تولدش، انگار که فرشته ای از ازل رسید

 

1 سالگی عشق من آرشا جونم

تولدت مبارک مامان جون

    

 

       

  

پسر گل من 1 سالش شده

سال 89 روز دوشنبه ساعت 11:8 ظهر بود که صدای گریه آرشا دراومد با صدای گریش من آرامش پیدا کردم که آرشا وارد این دنیا شد پرسیدم حال آرشا خوب گفتن الان نشونت میدیمش چند دقیقه بعد آرشا رو دیدمو نگاه به ساعت کردم و خدارو شکر که گلم خوف خوف خوفه

 

 سه شنبه روز عاشورا بود و آرشا من 1 ساله شد از شنبه آرشا مریض بود عمرم چند شب تو تب میسوخت نذر کردم روز عاشورا خوب بشه خدایا شکر که آرشا من  بهتر شدو بعد از 3روز غذا خورد.

  منتظر خاله فاطی بودم که عکسای تولدتو بیاره که هنوزم نرسونده به من ایراد نداره  بعدا عکسای گلمو می ذارم .

تو هیچی کم نداری؛برای همه چیز من بودن .هر روز برایت رویایی باشد در دست نه دوردست .عشقی باشد در دل نه در سر و دلیلی باشد برای زندگی نه روز مره گی .در ستاره بارانِ میلادت میان احساس من تا حضور تو حُبابی است از جنس هیچ از دستان من تا لمس نگاه تو آسمانی است به بلندای عشق جشن میلادت را به پرواز می روم دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها آسمانی که نه برای من نه برای تو که تنها برای “ما” آبیست .....

friend - emoticonswallpapers.com

آرشای ١ ساله من دیگه بزرگ شده الانم برای خودش شیطونی شده که نگو اینم شرح حال آرشا: 

دندونای آرشا:

آرشا جون من دیگه مرد شده گلم ٦ تا دندون داره ٢ تا بالا ٤ تا پایین ٢ تا دیگه بالا نیش زده می خوان در بیان با دندوناش همه کاری می کنه حتی بینی منم گاز می گیره .وای شبا که میریم بخوابیم همه جا تاریکه می خواد خودشو لوس کنه اولش بوسم می کنه بعدش دیگه بوساش یه کم می شه شبیه گاز،اونم کجا بینی من وای ی ی  نمی تونم عکس العمل نشون بدم آرشا عاشق بابا حسن صبحا که بیدار می شه اول به من دست می ده بعد می ره بیرون اتاقشو بابا بابا میکنه و بابایشو صدا می کنه ولی نمی دونه که بابابی نیست صدا که نمیشنوه بیخیال میره سراغ کار دیگه. بابا که از راه میآد صدای کلیدو که به در میشنوه صدای جیغ آرشا در می آد و خودشو برا بابایی لوس می کنه .

 صحبت کردن آرشا:

آرشا جون من به منو مامان میگه ماما به بابا و باباجون میگه بابا به خاله فرشته می گه دد به پستونکو شیشه شیر میگه به به (وای که چقدر عاشق پستونکشه اگه دست کسی ببینش ناراحت می شه مالکیت مطلق روش داره) .به برق می گه ب (اگه بریم تو جای تاریک میگه ب با اشاره یعنی برقو  روشنش کنید).وقتی آب می خواد میره جلوی یخچالو دستشو بلند می کنه و میگه آب.

غذا خوردن آرشا:

وای که چی بگم از این وروجک که شیطون نمی تونه آروم بشینه نه روی زمین نه تو صندلیش من باید دنبالش برم تا غذا بخوره الان دیگه کلوچه من همه چی می خوره ولی شیطون بلا تو خوردن قطره هاش اذیت می کنه بعضی وقتا به زور بهش قطره هاشو می دم.وای که از دست باباش هفته پیش رفتیم برا جلوی در پا دری بخرم دوست بابایی رفت رانی با پفک خرید هر چی گفتم آرشا نباید بخوره ولی بابا حسن طبق معمول دلش برای دوستش سوختو گفت زحمت کشیده خریده ٤ تا دونه پفک محبت کرد داد به آرشا منم که تا خواستیم بیایم حرص خوردم و آرشام با لذت می خوردو می گفت   به تعارفم می کرد به من .

خوابیدن آرشا:

خدای من از دست این شیطون که شب تا صبح توی تختش فقط صدای تاپ تاپ می آد از بس می خوره به در و دیوار . وقتی روی زمین می خوابه که دیگه باید همه جا پیداش کنیم یه شب که رفتیم تو اتاقش با بابایش هر چی نگاه کردیم نبود یه لحظه نگاه کردم دیدم بین زمین بازیش با در حمام یه فاصله کمی هست به اندازه رد شدن فقط یک نفر تو اونجای تنگو باریک خوابیده بود .

آرشا هر جا سرامیک باشه می خوابه برای همینم همش سرماخورده اصلا دوست نداره روی فرش یا پتو و تشک باشه.

اینم از گل من تا اینجا که یکسالش شده  البته هنوز راه نمیره شیطونکم .ولی مثل برق چهار دست و پا می ره

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)